نارنیا

نارنیا

سرزمین من
نارنیا

نارنیا

سرزمین من

حرفای دلم

یه سری حرفارو نمیشه رو در رو به ادما زد باید غیر مستقیم گفت اخه نمیشه  هم نگفت . ادم دلش از یه چیزایی میگیره که شاید حتی واسه خدا هم عجیب باشه .

دلم از خیلی چیزا گرفته که نمیتونم اونارو رو در روی مردم بگم ...

اینجا دیگه قلمرو ی خودمه می خوام تمام نگفته هارو همه بدونن...

همش میگن اینجا ایران واسه همین انقد اوضاع خرابه .اینجا ایرانه واسه همین تو اصفهان اسید پاشی میشه اینجا ایرانه واسه همین اینجا دختر بودن مایه ی ننگه .دخترا باید حجاب داشته باشن در صورتی که پسرا تو ازادی مطلق هستن بعد هم هی هندونه میذارن زیر بغل ما دختر ها که شما مرواریدین خورشیدین ماهین گلین و... میشه ما مروارید نباشیم میشه واسه چند روز ادم باشیم بفهمیم زندگی یعنی چی ؟!!!!

از گیر دادن پدر مادرم خسته نیستم محبت رو تو نگاهشون احساس میکنم از جامعه ی گرگ صفت دلم گرفته . دلم از شغال هایی گرفته که اسم خودشونو میذارن مرد بعد با استین کوتاه میان تو خیابون و هیچ کسی نیس بگه اگه تو گرمته اون دختری هم که به زور مانتو و مغنعه تنش کردن هم گرمشه ...چرا اون حجاب بزنه که تو به گناه نیوفتی اما تو هم در حد خودت پوششتو رعایت نمیکنی ... اگه واقعا خدا گفته مردا می تونن اینجوری لباس بپوشن اما خانم ها باید عین مومیایی حجاب بزنن که یه بوزینه نره تو دیوار و اصلا برای اون خدا مهم نبوده که زن ها هم به گناه میوفتن من از این خدا متنفرممم.